Sonntag, 4. März 2012

" متا کاپیتال " پارادوکس جهان آخر


در راستای هدف مبارزه با سانسور و سرکوب قلم های آزاد توسط حکومت جمهوری اسلامی ایران ودر جهت معرفی نویسندگان
جوان ، با استعداد وناشناخته و همچنین کمک به چاپ و پخش معرفی آثار آنها درخارج از کشور ،به زودی کتاب" متا کاپیتال " پارادوکس جهان آخر نوشته ی بهمن شرف نیا به زبان فارسی، در نشر گوته وحافظ منتشر خواهدشد




برای آشنایی با محتوای کتاب
  مقدمه ی نویسنده
سرمایه داری در حوزه «جهان آخر»1 دچار پارادوکس مُزمن است! هزارتویِ صحنه هایِ نامتعارف در این دسته از کشورها، ناشی از «همزیستی دهقان فقیر در کنار پرولتر»، «روستاهای کهن در کنار شهرهای مدرن»، «دولت ملی در کنار جنبشهای قومی»، «عقل گراییِ دکارتی در کنار جادوگری» و «مدرنیسم آشوبگر در کنار سُنت گرایی منحط» است!
 همزمانی پدیدهها و کاراکترهای متضاد در مختصات کشورهای یاد شده بیشتر از آنکه نقطه عزیمت تجرید علمی قرار گیرد، منبعی برای تئوری سازیهای بورژوایی بوده است!
 مقایسه شماتیک دو نوع سرمایه داری در «اروپا-آمریکای شمالی» از یکطرف و   «آسیا-آفریقا-آمریکای جنوبی» از طرف دیگر، این فرض را پیش میکشد که نظاممندیِ حاکم در حوزه اول با اصول علمی مندرج در کاپیتال مارکس منافات ندارد اما در حوزه دوم، قوانین ِظاهریِ سرمایه داری از علم اقتصاد مارکسیسم تخطی میکند: در اولی پدیده تمرکز و تشکیل انحصار به نهاییترین اشکال خود رسیده است اما در دومی تولید خُرد و پراکندگی سیمای عمومی اقتصاد را تعیین میکند! در اولی خلع ید از دهقان منفرد به سرانجام تاریخی نائل شده است اما در دومی کاراکتر دهقان فقیر در درام اقتصاد بورژوایی نقش اول را بازی میکند! در اولی سیادت شهر بر روستا قطعی و انکارناپذیر است اما در دومی این رابطه معکوس به نظر میرسد! در اولی هیچ نشانه ای از تأثیرگذاری و ماندگاری تولیدِ معیشتی در جغرافیای اقتصادی مشاهده نمیشود اما در دومی این شکل از تولید به طور مستمر در حال تکثیر است! در اولی مدرنیسم و سکولاریسم روبنای اصلی حیات اقتصادی است اما در دومی سنت و عروج مذهب سیاسی! در اولی سوخت و ساز اقتصادی با پیروی از اصول ارزش و کمیت جریان دارد اما در دومی ارزش مصرف و کیفیت سوخت اصلی موتور اقتصاد اند! در اولی قوانین کاپیتال حاکم بلامنازع است اما در دیگری متاکاپیتال2!
 سکانس بندی مواجهه با این تناقض در تاریخ چپ از دوران فیلمهای صامت تا عصر سینمای سه بعدی- پُر از پلانهای کج فهمی، ساده انگاری، انحراف و رویزیونیسم است! در کانون این پارادوکس تاریخی، انواع تئوریهای«وابستگی»-«بورژوازی ملی نجات دهنده»3- «عقب ماندگی»-«توسعه پایدار» و اقسامی از «سوسیالیسمِ هزارهِ سوم»4 در حال زایش اند!
 در کتاب حاضر سعی نویسنده بر این است که موقعیت پروبلماتیک کنونی را با تمام وجوهِ کمیک و تراژیک آن روشن کند. سوسیالیسم علمی در صورتی میتواند از جامعیت قوانین کاپیتال دفاع کند که از روبرو شدن با استثنائات جهان متاکاپیتال و از چالش با چند پرسش جدی روی برنتابد:
1-آیا قوانین اقتصاد جهان آخر، ناقض اصول کلی حرکت سرمایه داری است؟
2-آیا چپ ارتدکس در سیاه چاله پارادوکس های جهان آخر دچار بن بست تئوریک است؟
3- آیا میراث مارکس5 در مواجهه با پارادوکس های جهان آخر هنوز هم میتواند اصلیترین مرجع علمی برای طبقه ای باشد که هدف رهایی بشریت را در سر دارد؟

                                                        بهمن شرف نیا – ژانویه2012  
1- در تمام صفحاتی که پیش رو دارید- عنوان جهان آخر به کشورهایی اطلاق میشود که در ادبیات اقتصاد بورژوایی تا این لحظه، با عناوین جهان سوم – توسعه نیافته– در حال توسعه– عقب مانده– جنوب – وابسته– تحت سلطه یا فقیر نامیده میشدند!
به نظر من، «جهان آخر» تنها نام مناسب برای این دسته از کشورهاست که سرمایه داری در آنها–      راز آمیز و دیوانهوار– با آخرین اشکال استثمار به حیات خود ادامه میدهد، آخرین تناقضات خود را در همین پهنه از دنیا به نمایش میگذارد و آخرین نفسهای خود را در همین جا میکشد.
2- E.F. Schumacher : «علم اقتصاد باید اساس خود را بر آنچه ماوراء اقتصاد Meta-Economics است بنا نهد. »
شوماخر یکی از مهمترین تئوری پردازان و پراتیسین های تاریخ متاکاپیتال به حساب میآید. وی از سال 1955 به عنوان مشاور اقتصادی به کشور برمه رفت و در آنجا اصول اقتصاد بودایی را تکامل بخشید، اصولی که چکیده آن در جمله معروف شوماخر- در بالا- نقل شد.

                                                                 به نقل  از پانوشته های فصل اول